۱۵ نتیجه برای احمدی
دکتر منیر نوبهار، دکتر فضل اله احمدی، دکتر فاطمه الحانی، دکتر مسعود فلاحی خشکناب،
دوره ۱، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۲ )
چکیده
چکیده
مقدمه: بازنشستگی با تغییرات وسیع در زندگی روزمره، فرصتها، انتظارات، آرزوها و نگرانیها توأم است. از آنجا که بازنشستگی رویداد عمده در زندگی بسیاری از افراد و نیازمند سازگاری است، بنابراین به عنوان مسأله مهمی برای افراد حرفه-ای مراقبت سلامتی مطرح میباشد. هدف این مطالعه مروری، تبیین سازگاری با بازنشستگی است.
روش: در این مطالعه مروری نظامند که طی سالهای ۹۱-۱۳۸۸ انجام شد، کلیه منابع و مطالعات انجام شده به زبان فارسی و انگلیسی در زمینه بازنشستگی و سازگاری با بازنشستگی بدون محدودیت زمانی جمعآوری و مورد بررسی قرار گرفت. این مطالعات با استفاده از پایگاههای اطلاعاتی ISI، CINAHL و MEDLINE که حد وسیعی از متون و مقالات معتبر علمی، پژوهشی منتشر شده را ایندکس میکنند، به دست آمد. مطالعات انجام شده در زبان فارسی نیز از طریق بانکهای الکترونیکی فارسی مشتمل بر پایگاه اطلاعات علمی (SID)، بانک اطلاعات مقالات علوم پزشکی ایران (IranMedex)، پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران (IranDoc)، اطلاعات نشریات کشور (Magiran) و (Medlib) و در موتور جستجوگر (Google) با واژگان فارسی جستجو صورت گرفت. همچنین جستجوی غیرالکترونیکی با مراجعه به آرشیو مجلات کتابخانهها، پایاننامهها و کتب، همچنین منابع و مراجع ارایه شده در کنفرانسها و بررسی منابع قابل دسترسی در زمینه بازنشستگی به دست آمد. نتیجه این جستجو دستیابی به ۲۹۷ منبع مرتبط با موضوع بود که از این میان ۹۸ مورد که مناسبترین آنها از نظر پوشش موضوع با تأکید بر جنبههای مختلف بازنشستگی و سازگاری با بازنشستگی بودند، برای نگارش این مقاله استفاده شد. این منابع شامل مطالعات کمی و کیفی، کتابها، طرحهای پژوهشی و خلاصه مقالات بودند.
یافتهها: مفاهیم کلیدی در سازگاری با بازنشستگی شامل «آمادگی»، «سلامتی»، «هویتیابی» و «حمایت» میباشند که با توجه به شناسایی دقیق، منظم و برنامهریزی شده تمامی مطالعات مرتبط، میتواند در سازگاری با بازنشستگی مؤثر و مفید واقع گردد.
نتیجهگیری: سازگاری با بازنشستگی از طریق ایجاد آمادگی برای بازنشستگی، هویتیابی افراد بازنشسته، حفظ سلامتی و برخورداری از حمایتهای خانواده، مسؤولین و سازمانها و جامعه امکانپذیر میباشد. شناسایی این مفاهیم و ایجاد نگرش مثبت اجتماعی نسبت به پدیده بازنشستگی از ملزومات اساسی برای سازگاری با بازنشستگی است
حمزه احمدیان، فرشید شمسایی، معصومه رحیمی رهبر،
دوره ۲، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: داشتن روابط مثبت و سالم با دیگران، کلید رشد و کمال آدمی است و برقراری روابط بین فردی مطلوب از مهمترین عوامل موفقیت در حرفهی پرستاری است. هدف از این مطالعه تعیین رابطهی بین سبک دلبستگی و روابط بین فردی در پرستاران بود.
روش: در این مطالعهی توصیفی ۲۶۰ نفر از پرستاران شاغل در مراکز آموزشی- درمانی شهر همدان در سال ۱۳۹۲ از طریق نمونه-گیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این مطالعه مقیاس سبک دلبستگی بزرگسالان (RAAS) Revised Adult Attachment Scale و مقیاس روابط بین فردی از پرسشنامه هوش هیجانی بار- اون بود. دادهها با آمارتوصیفی (میانگین، انحراف معیارو خطای انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی شفه) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
یافتهها: نتایج نشان داد که اکثریت پرستاران (۳/۷۶%) دارای سبک دلبستگی ایمن بودند و بین سبکهای دلبستگی با روابط بین فردی آنها ارتباط وجود دارد (۰۱/۰P≤) به طوری که پرستاران با سبک دلبستگی ایمن روابط بین فردی بهتری داشتند.
نتیجهگیری: سبک دلبستگی نقش مؤثری در برقراری روابط بین فردی ایفا میکند. افرادی که از سبک دلبستگی ایمن برخوردار هستند روابط بین فردی مناسبتری برقرار میکنند و همین امر بر فعالیتهای حرفهای آنها اثر گذار است.
.
ارسلان احمدی کانی گلزار، زلیخا قلی زاده،
دوره ۳، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه: اختلال افسردگی پس از زایمان اختلالی است با درجات متغیر که در سال اول پس از زایمان اتفاق میافتد. برای سنجش این اختلال آزمونهای مختلفی تهیه شده که پرسشنامه افسردگی پس از زایمان ادینبرگ کوتاهترین پرسشنامه برای سنجش سریع این اختلال است. این مطالعه با هدف بررسی پیش بینی کننده جهت ارزشیابی آزمون تشخیصی افسردگی پس از زایمان ادینبرگ در یک نمونهی ایرانی انجام شد.
روش ها: جامعه آماری شامل کلیه مادرانی بود که برای اولین بار (زایمان نوبت اول) در طول یک فصل زایمان کردهاند و در فاصله ۲ الی ۴ هفته بعد از زایمان برای مراقبتهای نوبت اول و دوم بعد از زایمان به مراکز بهداشتی – درمانی شهرستان سنندج مراجعه می نمودند. ۳۶۱ نفر پرسشنامهی ادینبرگ و سیاههی افسردگی بک را تکمیل کردند؛ و در صورت کسب نمرهی بالا در مقیاسهای فوق مصاحبهی ساختاریافته (Structured Clinical Interview for DSM Disorders) برای اختلالات خلقی توسط یک نفر روانپزشک تشخیص بالینی انجام میشد.
یافتهها: با آزمون افسردگی بک ۳۱/۶ درصد افراد و با آزمون ادینبرگ ۶۷/۳ درصد افراد به عنوان افسرده تشخیص داده شدند و از کل افراد تشخیص داده شده با دو تست بک و ادینبرگ تنها ۱۹/۷ درصد افراد با مصاحبهی ساختاریافته ی بالینی و تشخیص روانپزشکی بیمار تشخیص داده شدند. مقدار آلفای کرونباخ برای آزمون ادینبرگ برابر ۷۰/۰ میباشد. روایی آزمون ادینبرگ با مقیاس بک برابر با ۴۴/۰ میباشد.
نتیجه گیری: با توجه به یافتهها، این پرسشنامه دارای اعتبار بالایی است و با استفاده از مقیاس ادینبرگ، میتوان مسیری سریع و کوتاهی را برای تشخیص ترتیب داد. با استفاده از این آزمون کوتاه در سیستمهای بهداشتی و مراقبتی میتوان به تشخیص و ارجاع سریع افراد بیمار و کمک به شناسایی برای درمان و بهبود آنها اقدام کرد.
فاطمه یاراحمدی، سیده فاطمه قاسمی، سعید فروغی،
دوره ۳، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه: همودیالیز سبب اختلالات جسمی، روانی- اجتماعی و تغییر در سبک زندگی بیماران می شود. هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی ها و مهارت ها می باشد که افراد را جهت سازگاری با محیط و موفقیت در زندگی آماده می کند که قابل آموزش می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش هوش هیجانی به شیوه سخنرانی در بیماران همودیالیزی در شهرستان خرم آباد انجام شد.
روش ها: این مطالعه نیمه تجربی بر روی ۷۴ بیمار مراجعه کننده به بخش دیالیز بیمارستان های شهرستان خرم آباد در سال ۱۳۹۳ انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. آموزش هوش هیجانی درطول ۲ ماه در ۸ جلسه توسط پژوهشگر (آموزش دیده) به گروه آزمون داده شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل دو بخش اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه هوش هیجانی بار-ان بود که قبل و بعد از آموزش توسط کمک پژوهشگر طی مصاحبه با بیماران تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار spss و با استفاده از آزمون های آماری تی زوج و مستقل انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که نمونه ها شامل ۵۸% مرد و ۴۲% زن، ۲% مجرد و ۶۶% متأهل و بقیه بیوه و مطلقه بودند. میانگین سنی ۷/۴۹ و انحراف معیار ۸/۱۰ سال و میانگین مدت زمان همودیالیز در بیماران ۴۸/۳ سال و انحراف معیار آن ۲۲/۲ بودند. آزمون تی مستقل قبل از مداخله بین میزان هوش هیجانی در بیماران همودیالیزی در دو گروه آزمون و شاهد تفاوتی نشان نداد، اما در گروه آزمون بعد از مداخله نسبت به قبل از مداخله از ۱۶/۱۸±۰۸/۲۹۵ به ۰۶/۱۵±۸۹۸/۳۰۴ افزایش یافت (۰۱/ ۰=P).
نتیجه گیری: نتایج نشان داد با آموزش، هوش هیجانی بیماران همودیالیزی، ارتباطات بین فردی، تحمل استرس، توانایی حل مسئله، انعطاف پذیری و شادمانی ارتقاء یافت. لذا پیشنهاد می شود از آموزش هوش هیجانی به عنوان راهکاری جهت سازگاری بهتر برای جامعه آماری مذکور استفاده گردد.
معصومه خواجه احمدی، شهناز پولادی، مسعود بحرینی،
دوره ۴، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: یکی از چالش برانگیزترین نمودهای تکنولوژی امروزی شبکههای اجتماعی موبایل است که با تمام جذابیت و قابلیتهای زیاد تاثیرات مخربی بر زندگی اجتماعی افراد از جمله اعتیاد به شبکههای اجتماعی برجای گذاشته است. این مطالعه با هدف طراحی و روانسنجی پرسشنامه اعتیاد به شبکههای اجتماعی مبتنی بر موبایل صورت گرفته است.
روش کار: در این پژوهش مقطعی، ۲۶۰ دانشجو به روش نمونهگیری آسان از دانشگاه علوم پزشکی بوشهر وارد مطالعه شدند. جهت طراحی پرسشنامه از روش والتز ۲۰۱۰ استفاده و براساس بررسی هدفمند متون و پرسشنامههای اعتیاد به اینترنت موجود، پرسشنامه اولیه با ۲۷ گویه طراحی شد. پس از تأیید اعتبار صوری و محتوی پرسشنامه توسط ۱۰ نفر از متخصصین دانشگاه، مراحل روایی سازه با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی انجام گرفت. در نهایت پایایی درونی پرسشنامه با محاسبه آلفای کرونباخ تعیین گردید.
یافتهها: اولین نسخه پرسشنامه با ۲۷ گویه طراحی و در فرایند روانسنجی طی انجام روایی محتوی ۱ گویه حذف گردید. شاخص و نسبت روایی محتوی به ترتیب ۹۵/۰ و ۸۶/۰. محاسبه شد. براساس تحلیل عامل اکتشافی تعداد گویههای پرسشنامه به ۲۳ گویه تقلیل یافت و ابعاد پرسشنامه در ۴ عامل عملکردفردی، مدیریتزمان، خودکنترلی و روابط اجتماعی، با توان پیشبینی ۴۷۰/۵۷ دستهبندی گردید. پایایی درونی با ضریب آلفای کرونباخ ۹۲/۰ محاسبه شد.
نتیجه گیری: پرسشنامه نهایی با ۲۳ گویه، به دلیل استحکام ساختار عاملی و ویژگیهای روانسنجی مناسب، قابلیت بکارگیری توسط پژوهشگران مختلف را داراست. اندازهگیری سایر انواع اعتبار مانند اعتبار پیشبین در پژوهشهای بعدی پیشنهاد میشود.
هادی سلیمی، فرید یزدانپناه، مریم احمدی، اقبال زارعی، پریا حسینزاده،
دوره ۴، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: سلامتی بیتردید از مهمترین ابعاد مسائل حیات انسان است و عوامل گوناگونی در فرد میتواند نقش اساسی در این مسئله داشته باشد. ازاینرو پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش دنیاخواهی و تجارب معنوی در تبیین سلامت عمومی در دانشجویان پرستاری و مامایی انجام شد.
روش کار: روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان پرستاری و مامایی دانشکده پرستاری و مامایی جندیشاپور اهواز در سال تحصیلی ۱۳۹۴ بودند که از میان آنان ۲۰۵ نفر بهصورت نمونهگیری تصادفی موردمطالعه قرار گرفتند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای زمینهیابی سلامت (SF۳۶)، دنیاگرایی (مسد) و تجارب معنوی روزانه (DSES) استفاده شد. دادهها از طریق همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که رابطه معناداری بین سلامت عمومی با دنیاخواهی و تجارب معنوی وجود دارد (۰/۰۵> P) و نتایج رگرسیون همزمان نشان داد که دنیاخواهی و تجارب معنوی باهم ۵۱/۵% از واریانس سلامت عمومی را تبیین مینمایند.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه دنیاخواهی و تجارب معنوی پیشبینی کننده سلامت عمومی هستند، میتوان با کاهش دید دنیاطلبانه و افزایش معنویت سطح سلامت عمومی دانشجویان را افزایش داد.
زهرا احمدی بنی، علیرضا امینی، طیبه مهرابی، اسدالله شریف پور لاطانی، رضا قاسمی،
دوره ۴، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: سازگاری اجتماعی با محیطهای مختلف از جمله محیط دانشگاه نیاز به مهارتهای خاصی دارد. عقیده بر این است که ارتقای مهارتهای ارتباطی در بهبود و سلامت روانشناختی افراد مؤثر میباشد. مطالعات زیادی نشان دادهاند که بین سازگاری اجتماعی افراد و باورها و اعمال مذهبی رابطه معناداری وجود دارد. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر آموزش گروهی مهارتهای ارتباطی با رویکرد مذهبی بر میزان سازگاری اجتماعی دانشجویان دختر ساکن در خوابگاههای دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شد.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود. ۳۸ نفر از دانشجویان خوابگاه به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند. آموزش مهارتهای ارتباطی با رویکرد مذهبی برای ۴ هفته داده شد و پرسشنامه سازگاری اجتماعی توسط هر دو گروه قبل و بعد از مداخله تکمیل شد. جهت تجزیه وتحلیل دادهها از آمار توصیفی واستنباطی (تی مستقل، آنالیز واریانس) استفاده شد.
یافتهها: آزمون t مستقل نشان داد میانگین نمره سازگاری اجتماعی قبل از انجام مداخله در دو گروه تفاوت معناداری نداشت (۶۶/۰ = P). این در حالی است که میانگین نمره سازگاری در گروه آزمون بلافاصله بعد از مداخله (۰۰۶/۰ = P) و یک ماه بعد از مداخله (۰۰۵/۰ = P) به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بوده است. همچنین آزمون آنالیز واریانس با مشاهدات تکراری نشان داد که در گروه کنترل میانگین نمره سازگاری اجتماعی بین سه زمان تفاوت معناداری نداشت (۹۲/۰ = P).
نتیجه گیری: آموزش گروهی مهارتهای ارتباطی با رویکرد مذهبی سازگاری اجتماعی دانشجویان دختر ساکن در خوابگاه را افزایش داد پس میتوان جهت افزایش سازگاری اجتماعی دانشجویان خوابگاه از آموزش مهارتهای ارتباطی بارویکرد مذهبی استفاده نمود.
مریم احمدی فرد، مسعود صادقی، سیمین غلامرضایی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: سرطان پستان از شایعترین سرطانها و پنجمین عامل مرگ و میر ناشی از سرطان در بین زنان ایرانی است. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رویکرد تلفیقی معنادرمانی و امیددرمانی بر ترس از تصویر بدنی و سازگاری اجتماعی در زنان مبتلا به سرطان پستان شهر خرمآباد بود.
روش کار: روش پژوهش شبهتجربی از نوع پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به مراکز درمانی شهرستان خرمآباد در سال ۱۳۹۷ بودند. روش نمونهگیری در این پژوهش بدینصورت بود که از میان کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان که دارای پرونده در مراکز درمانی شهرستان خرمآباد بودند و با رعایت ملاکهای ورود و خروج بهصورت تصادفی ۳۰ نفر انتخاب و سپس بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه ۱۵ نفر) جایگزین شدند. سپس طبق شرایط یکسان و همزمان، پیشآزمون در قالب پرسشنامههای ترس از تصویر بدنی و سازگاری اجتماعی از هر دو گروه آزمایش و کنترل به عمل آمد. سپس مداخله با روش رویکرد تلفیقی معنادرمانی و امیددرمانی به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای بر روی گروه آزمایش اجرا شد ولی گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات مجددا از هر دو گروه پسآزمون گرفته شد.
یافتهها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که مداخله درمان رویکرد تلفیقی معنادرمانی و امیددرمانی بر کاهش ترس از تصویر بدنی و ارتقای سازگاری اجتماعی تأثیر معناداری داشته است (۰۰۱/۰ >P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این مطالعه میتوان گفت، آموزش رویکرد تلفیقی معنادرمانی و امیددرمانی بر کاهش ترس از تصویر بدنی و ارتقای سازگاری اجتماعی تأثیر معناداری داشته است. بنابراین پیشنهاد میشود، درمانهایی از این قبیل برای ارتقای سلامت روانی در افراد مبتلا به سرطان پستان استفاده گردد.
ارسلان احمدی، کیومرث فرحبخش، عبدالله معتمدی معتمدی، محمدرضا خدایی، محمدهادی صافی،
دوره ۸، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: اختلالات طیف اسکیزوفرنی، یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی است که عود علایم و بستری های مکرر از ویژگی های مهم این اختلالات می باشد. هدف این پژوهش، تعیین اثر بخشی آموزش روانی خانواده بر پیشگیری از عود علایم بیماران مبتلا به اختلالات طیف اسکیزوفرنی بود.
روش کار: طـرح پژوهـش حاضـر بـه صـورت نیمـه آزمایشـی بود که با مشارکت ۳۰ بیمار مبتـلا بـه اختـلالات طیف اسکیزوفرنی بستری در مرکز آموزشی، درمانی روانپزشکی رازی تهران در بهار سال ۱۳۹۸ انجام شد که این نمونه در دسترس به صورت تصادفی در دو گروه ۱۵ نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در این پژوهش جلسات آموزش روانی خانواده فقط برای مراقبان اصلی بیماران گروه آزمایش برگزار گردید. ابزار پژوهش، مقیاس علایم مثبت و منفی اسکیزوفرنی بود. تحلیل داده هـا بـا اسـتفاده از نـرم افـزار SPSS نسـخه ۲۱ و از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجـام شـد. یافته ها: یافته هـا نشـان داد کـه در مرحلـه پیش آزمـون بیـن گروه هـای آزمایـش و کنتـرل از نظـر علایم اختلالات طیف اسکیزوفرنی (۱/۱۲۱ و ۹/۱۲۲)، علایم منفی (۵۳/۳۲ و ۶/۳۱) و علایم مثبت (۷۳/۲۸ و ۸۷/۲۸) تفـاوت معنـی داری وجـود نداشـت (۰۵/۰ < p). امـا در مرحلـه پس آزمـون بیـن آنهـا تفـاوت معنـی داری وجـود داشـت (۰۰۱/۰ > p). بـه عبـارت دیگـر، جلسات آموزش روانی خانواده، باعـث کاهش عود علایم اختلالات طیف اسکیزوفرنی (۱/۱۸۲ = F، ۰۰۱/۰ > p)، کاهش عود علایم منفی (۲۴/۵ = F، ۰۵/۰ > p) و کاهش عود علایم مثبت (۵۴/۴۸ = F، ۰۰۱/۰ > p) در بیماران مبتلا به اختلالات طیف اسکیزوفرنی شد.
نتیجه گیری: نتایــج حاکــی از اثربخشــی آمــوزش روانی خانواده بــر کاهش عود علایم اختلالات طیف اسکیزوفرنی، علایم منفی و علایم مثبت در بیماران مبتلا به اختلالات طیف اسکیزوفرنی بـود. به نظر می رسد که بـا توجـه بـه تاثیـرات مثبـت ایـن برنامـه آموزشـی، از ایـن روش می توان در کنـار سـایر روش هـای درمانـی بـرای کاهش علایم بیماران اسـتفاده نمود که خود می تواند نه تنها باعث کاهش هزینه ها بلکه منجر به بهبود عملکرد بیماران نیز گردد.
مریم احمدی نسب، سعید ملیحی الذاکرینی، فتح اله محقق، شیدا سوداگر، مهرداد ثابت،
دوره ۹، شماره ۴ - ( مهر و آبان ۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: سرطان یکی از شایع ترین علل مرگ و میر در جهان است و به عنوان تجربهای استرس زا میتواند مشکلات روانشناختی، اجتماعی و زیستی بسیاری را موجب شود. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثر بخشی رواندرمانی وجودی مبتنی بر معنا بر افسردگی و میزان سرمی سایتوکایین اینترفرون گاما در زنان مبتلا به سرطان پستان بوده است.
روش کار: بدین منظور در یک کارآزمایی بالینی نیمه تجربی، ۲۴ بیمار مبتلا به سرطان پستان از بیمارستان آیت ا... خوانساری اراک به صورت نمونهگیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دوگروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت ۱۰ جلسه تحت مداخله وجودی مبتنی بر معنا قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله ای نگرفت. سطوح سرمی اینترفرون گاما و میزان افسردگی در هر دو گروه قبل از شروع مداخله، پس از آن و سه ماه پس از آخرین جلسه مداخله اندازهگیری شد.
یافتهها: نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که درمان وجودی مبتنی بر معنا در کاهش افسردگی و کاهش میزان اینترفرون گاما تاثیر معناداری داشته است و این اثربخشی در طول زمان نسبتا پایدار بوده است.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه، در مورد بیماران مبتلا به سرطان، متخصصان حوزه سلامت میتوانند رواندرمانی وجودی مبتنی بر معنا را به منظور بهبود افسردگی و سیستم ایمنی در آنها مورد استفاده قرار دهند.
واژگان کلیدی: سرطان پستان، افسردگی، اینترفرون گاما، گروه درمانی وجودی
نیلوفر محمدپور دوغ ابادی، - سیدعلی کیمیایی، - خدابخش احمدی، - حسین کارشکی،
دوره ۹، شماره ۵ - ( آذر و دی ۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: درک خیالپردازی های جنسی به عنوان درک بخش مهمی از سائق جنسی در انسان مطرح می باشد به دلیل اینکه خیالپردازی های جنسی دارای ماهیت فردی می باشد کارهای تحقیقاتی بر روی آن به شکل استاندارد در کارازمایی بالینی مورد توجه کمتری قرار گرفته است . هدف از پژوهش حاضر، بررسی روایی و پایایی پرسشنامه خیالپردازی های جنسی (خیالپردازی های جنسی )ویلسون بود (WSFQ).
روش :این مطالعه از نوع هنجاریابی بوده و زمان انجام پژوهش از خرداد ۱۳۹۹ تا اخر مرداد ماه ۱۳۹۹ در شهرستان مشهد بود. افراد شرکت کننده در پژوهش زنان و مردان ۲۰-۵۵ ساله با روش نمونه گیری در دسترس بوده و ابزار پژوهش، پرسشنامه خیالپردازی های جنسی ویلسون بود. در این مطالعه ویژگی های روانسنجی پرسشنامه شامل تحلیل عامل تاییدی، روایی، پایایی، همسانی درونی، روایی همگرا و واگرا مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج بدست امده در تحلیل عامل تاییدی بیانگرضریب پایایی آلفای کرونباخ ۹۷/۰ بود میتوان نتیجه گرفت که ابزار سنجش خیالپردازی های جنسی ویلسون از پایایی (همسانی درونی) مطلوبی برخوردارمی باشد. همچنین مقدار CR نیز بالاتر از ۷/۰ بود که نشاندهنده پایایی ترکیبی مطلوب و قابلقبول است. بارهای عاملی تمام مولفهها و تمام گویههای مربوط به متغیر خیالپردازی های جنسی ویلسون به جز یک گویه معنادار و مطلوب بود. در روایی همگرا نیز، نمرات کیفیت زندگی جنسی با نمره خیالپردازی مرتبط با صمیمت در موقعیتهای خیالپردازیی که در واقعیت اتفاق افتاده است و خیالپردازیی که دوست داریم در واقعیت اتفاق بیفتد دارای همبستگی مثبت و معناداری بود (p<۰,۰۵).
نتیجه گیری: همانطور که یافته های پژوهش نشان داد پرسشنامه خیالپردازی های جنسی ویلسون از روایی و پایایی مناسبی برخوردار بود. همچنین در زمینه روایی همگرا و واگرا نیز نتایج مطلوبی بین خرده مقیاس ها و مقیاس کیفیت زندگی جنسی در افراد به دست آمد که مؤید اطمینان بخشی و اعتمادپذیری این پرسشنامه بود. از نتایج این پژوهش می توان در مشاوره و رواندرمانی به ویژه در مطالعات زوج درمانی و سکس تراپی استفاده نمود.
فرشاد احمدی، محمدعلی گودرزی، محمدرضا تقوی، مهدی ایمانی،
دوره ۱۰، شماره ۵ - ( آذر و دی ۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: ترومای زلزله، طیف گستردهای از پیامدهای روانشناختی گوناگون در مناطق آسیبدیده را به دنبال دارد. به علاوه نقش تجزیه پس از تروما- به عنوان یکی از پیامدهای تروما و عامل شکلدهنده مشکلات روانشناختی- هنوز ناشناخته باقی مانده است؛ از این رو، هدف از پژوهش حاضر مدلیابی روابط ساختاری بین تجربه تروما با تجزیه پس از تروما با میانجیگری اجتناب تجربهای بود.
روشکار: روش پژوهش همبستگی با استفاده از تحلیل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد دارای تجربه ترومای زلزله ساکن منطقه کرمانشاه (شهر سرپل ذهاب و ثلاث باباجانی) بودند که از بین آنها تعداد ۳۲۳ نفر با لحاظ نمودن ملاکهای ورود و خروج به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارتنداز: پرسشنامه شدت مواجهه تروماتیک، پرسشنامهی تجربهی گسستگی بعد از تروما و پرسشنامه پذیرش و عمل- نسخه دوم. برای تحلیل دادهها از روش معادلات ساختاری در نرمافزار SPSS نسخه ۲۴ و نرم افزار لیزرل استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که مدل آزمون شده از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین نتایج ماتریس همبستگی نشان داد که میزان رابطه بین شدت تجربه تروما با تجزیه پس از تروما (۱۷/۰) و اجتناب تجربهای (۲۰/۰) در سطح ۰۱/۰ معنیدار است و میزان رابطه بین اجتناب تجربهای و تجزیه پس از تروما نیز ۲۳/۰ است که این رابطه در سطح ۰۱/۰ معنیدار می باشد. به علاوه نتایج اثر مستقیم و غیرمستقیم متغیرها در مدل نشان داد که مسیر مستقیم متغیر شدت تجربه تروما به متغیر تجزیه پس از تروما معنیدار نیست (۷۲۹/۱ t= ،۱۷/۰= β)، مسیر مستقیم متغیر اجتناب تجربهای به متغیر تجزیه پس از تروما معنیدار است (۴۶۶/۲ t= ،۱۵۱/۰= β) و مسیر مستقیم متغیر تجربه تروما به متغیر اجتناب تجربهای معنیدار است (۰۶۳/۳ t= ،۳۱۵/۰= β). همچنین اثر غیرمستقیم متغیر تجربه تروما بر متغیر تجزیه پس از تروما از طریق اجتناب تجربهای معنیدار است (۰۵/۰p< ،۰۹۶/۰= b).
نتیجهگیری: در نظر گرفتن اجتناب تجربهای به عنوان میانجی رابطه بین شدت تجربه تروما (زلزله) و تجزیه پس از تروما، میتواند به روشنسازی و تبیین بیشتر نقش تجزیه پس از تروما - به عنوان مکانیسم شکلدهنده بسیاری از مشکلات روانشناختی- کمک کند.
عفت جمشیدی، صدیقه احمدی، حسین شکرکن، طیبه شریفی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: طلاق یکی از مهمترین چالش های هر جامعه ای است که مسیر زندگی افراد را تغییر می دهد؛ و روش های درمانی کارآمد و موثر می تواند هر چه سریع تر با این مساله مقابله نماید. لذا، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر رضایت زناشویی و تاب آوری زنان متقاضی طلاق انجام گرفت.
روش کار: روش مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه های آزمایش و گروه کنترل بود. جامعه آماری را تمامی زنان متقاضی طلاق تشکیل دادند که از طریق سامانه تصمیم سازمان بهزیستی تهران در سال ۱۴۰۰ درخواست طلاق داده بودند. از بین آنان ۶۶ نفر (هر گروه ۲۲ نفر) بر اساس ملاک های ورود به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس در سه گروه رفتار درمانی دیالکتیکی، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایشی اول، رفتار درمانی دیالکتیکی با رویکرد مارشال لینهان (۲۰۱۸) در ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای را دریافت کردند، گروه آزمایشی دوم، تحت آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با رویکرد کابات زین (۲۰۱۵) در ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار بودند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه رضایت زناشویی انریچ (اولسون، فورنیر و دراکمن، ۱۹۸۲) و مقیاس تاب آوری (کانر- دیویدسون، ۲۰۰۳) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی در نرم افزار SPSS۲۳ تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد بین گروه های آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود داشت؛ و هر دو مداخله رفتار درمانی دیالکتیکی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی باعث افزایش رضایت زناشویی و تاب آوری زنان متقاضی طلاق شدند (۰۵/۰>P). همچنین، نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی حاکی از آن بود که افزایش رضایت زناشویی در مداخله رفتاردرمانی دیالکتیکی بیشتر بود؛ و افزایش تاب آوری در مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بیشتر بود (۰۵/۰>P).
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر مداخلات رفتار درمانی دیالکتیکی می تواند برای بهبود رضایت زناشویی زنان متقاضی طلاق کارآمد باشد؛ و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند برای بهبود تاب آوری زنان متقاضی طلاق مفید باشد؛ و توصیه می گردد که درمانگران و مشاوران خانواده در راستای بهبود رضایت زناشویی و تاب آوری زنان متقاضی طلاق در کنار سایر مداخلات درمانی از این درمان ها استفاده کنند.
مهدی سرافرازنسب، رضا احمدی، احمد احمد،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: زود انزالی یا انزال سریع رایجترین مشکل جنسی است که اثرات روانشناختی زیادی بر روی رابطه همسران دارد. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان ذهنآگاهی، پسخوراند زیستی و روش ترکیبی بر خودکارآمدی جنسی مردان دارای انزال زودرس بود.
روش کار: روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی مردان دارای انزال زودرس در دامنه سنی ۳۰-۵۰ ساله بودند که در سال ۱۴۰۱ به مراکز سلامت جنسی شهر تهران مراجعه کردهاند. از جامعه آماری مذکور تعداد ۳۲ مرد مبتلا به انزال زودرس و دارای شرایط ورود به پژوهش با روش نمونهگیری هدفمند وارد مطالعه شدند. سپس بهصورت تصادفی در سه گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه ۸ نفر) قرار گرفتند. از مقیاس خودکارآمدی جنسی- کنشوری نعوظی (SSES-E) جهت جمعآوری اطلاعات و بهعنوان پیشآزمون و پسآزمون استفاده شد. گروه آزمایش یک، مداخله ذهن آگاهی را به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای دریافت کردند و گروه آزمایش دوم پسخوراند زیستی را به مدت ۸ جلسه ۲۰ دقیقهای دریافت کردند و گروه آزمایش سوم روش ترکیبی (ترکیب دو روش ذهن آگاهی و پسخوراند زیستی) را به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقهای دریافت کردند؛ درحالیکه گروه گواه آموزشی دریافت نکردند و در فهرست انتظار بودند. دادهها با استفاده از آزمونهای تحلیل کوواریانس چند متغیره و تعقیبی LSD در سطح معناداری ۵ درصد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: گروهها از نظر متغیرهای جمعیت شناختی تفاوت آماری معناداری نداشتند. نتایج نشان داد بین میانگین خودکارآمدی جنسی در گروههای آزمایش و گروه گواه تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین یافتهها نشان داد که روش درمان ترکیبی در بهبود خودکارآمدی جنسی مردان دارای زود انزالی بهطور معنیداری اثربخشی بیشتری از مداخله ذهنآگاهی و پسخوراند زیستی دارد (۰۵/۰P<).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر مداخلۀ ذهنآگاهی، برنامه پسخوراند زیستی و و روش ترکیبی میتواند سبب افزایش خودکارآمدی جنسی مردان دارای زود انزالی شود. پیشنهاد میشود درمانگران و مشاوران در راستای بهبود خودکارآمدی جنسی مردان مبتلا به انزال زودرس در کنار سایر مداخلات درمانی از این درمانها استفاده کنند.
سجاد جوان بخت، محمد پورابراهیمی، محمد ساعتچی، زهرا تمیزی، رضا احمدی جیرنده، مبینا ثنایی پور، محمدجواد حسین آبادی فراهانی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: شایستگی بالینی یکی از الزاماتی است که پرستاران در محیطهای بالینی بالاخص مراکز روانپزشکی باید داشته باشند. این موضوع تاثیری مستقیمی بر کیفیت مراقبت های پرستاری دارد. لذا این مطالعه با هدف تعیین میزان شایستگی بالینی، ابعاد و عوامل مرتبط در روان پرستاران شاغل در بیمارستان آموزشی درمانی روانپزشکی رازی تهران در سال ۱۴۰۲ انجام گردید.
روش کار: این مطالعهای توصیفی تحلیلی از نوع مقطعی بر روی ۲۱۱ روان پرستار انجام شد. نمونهها به روش تمام شماری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه "شایستگی بالینی روان پرستاران محتشمی" جمع آوری گردید. نتایج با استفاده از نرم افزار spss ورژن ۲۵ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: میانگین نمره شایستگی بالینی روانپرستاران شرکتکننده در مطالعه ۳۷/۵۰±۲۰/۱۴۷ بود. میانگین و انحراف معیار شایستگی عمومی، شایستگی اختصاصی روانپرستاران شرکت کننده در پژوهش به ترتیب ۳۴/۵±۴۷/۳۲، ۰۳/۱۶±۰۲/۱۱۵ بود. همچنین نتایج مطالعه نشان داد که شرکت در دوره های روانپرستاری تخصصی با صلاحیت بالینی ارتباط معناداری دارد.(۰۰۲/۰=p).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد شایستگی بالینی روانپرستاران در سطح خوب می باشد، اما باید تمرکز بیشتری بر روی ابعاد شایستگی بالینی تخصصی آنها انجام گردد. همچنین، برگزاری دوره های روانپرستاری تخصصی در طول خدمت می تواند سبب ارتقاء بیشتر سطح کیفی شایستگی بالینی روانپرستاران در مراقبت از بیماران دارای اختلالات روانپزشکی گردد. لذا، پیشنهاد می گردد مدیران پرستاری مراکز درمانی، برگزاری این دوره ها را جهت روانپرستاران مورد توجه و تاکید قرار دهند.